رفیق نیمه ی راهی کلان شدی گوجه!
شریک خوان ز ما بهتران شدی گوجه!

کنار سفره من و تخم مرغ یادت هست
چه روزها که تو یار دهان شدی گوجه!

تو شصت درصد وزن منی ولی حالا
رسیده ای به فلک آسمان شدی گوجه!

سراغ من نمی آیی و ژست می گیری
کنار موز نشستی گران شدی گوجه!

سلام خدمتتان داشت دوش بادمجان
فراری از همه ی دوستان شدی گوجه!

لبانت آلبالویی و دهانت آناناس
شبیه خال لب هندوان شدی گوجه!

اگر چه هم قد تاریخ سن و سالت هست
اخیرا از همه جانب جوان شدی گوجه!

تو پرتقال نبودی که سال سال بیایی
میان میوه جماعت، نشان شدی گوجه؟!

کیوی غلام نگاهت، انار خال لبت
رئیس دسته ی نام آوران شدی گوجه!

تو ماه ناز کدامین قبیله ی ملسی
که سرور همه ی واژگان شدی گوجه!

حدیث نفس نگویم! حدیث تقدیر است
که یک شبه زدی و جاودان شدی گوجه؟!

به بوته ی گلی کرت های ده سوگند
به قطره قطره ی آبی که از آن شدی گوجه!

تنت تنیده به گل بود توی آبادی
به شهر آمدی و نغمه خوان شدی گوجه!

خلاصه با همه ی حال و روز پیشینت
سری به هم زده ای ،از سران شدی گوجه!


شاعر : اسد فرهمند

شاعر طنزپرداز

 

پس از این اتفاقات تلخی که در کشور عزیزمان به دست آشوبگران و دشمنان رخ داد ،خواندن یک شعر طنز بد نیست

گوجه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی توریاب خار بسیار معرفی کالا فروشگاهی شهاب فا رویال کلشر ادبی